منه منه من

منه منه من

هاهاها دارم تمرین میکنم من باشم فقط همین
منه منه من

منه منه من

هاهاها دارم تمرین میکنم من باشم فقط همین

یکم خودم

الان فکرامو کردم دیدم تا سرحالم و دستمم به قلم میره بشینم دو کلوم از خودم بنویسم شاید بعدا عمری نبود یا باز رگ تنبلی و فشار کارها بهم هجوم اورد نتونستم.

من با یه خواهر زندگی میکنم. و این زندگی منو هیجان پذیر کرده فک کنین دوتا جوون با دوتا شغل نسبتا پر مخاطب اجتماعی و همیشه هم اینور و اونور . من خبرنگارم و خواهرم یه کانون اگهی تبلیغات داره. واسه همین هم جفتمون همیشه در حال بدو بدو هستیم و خیلی کم همدیگه رو میبینیم الانم اون ارشد میخونه تهران و من اینجام.

پدرم چند سال پیشا به رحمت خدا رفت. یه مرد خیلی مرد خیلی مرد. اما مادرم هست . حالا فک میکنین چرا پیش ما نیست؟ خوب چون مادر من یه شرکت نسبتا بزرگ تولیدی داره و برای اداره اونجا بیشتر وقتش تو سفر میگذره و اینور و انور اما خوب در کل همه چیزو که نمیشه گفت. اینقد بدونید که منو زی زی با هم زندگی میکنیم. دعوا میکنیم عشق میورزیم اختلاف پیدا میکنیم به هم مشاوره میدیم از هم دفاع میکنیم اما هنوز کسی جرات نکرده وارد حریم خصوصی مون بشه. (جربزه رو حال کنین)

نمیدونم دیگه چی میتونه جالب باشه؟

نظرات 3 + ارسال نظر
تکتم ( دکتر آشپز) پنج‌شنبه 22 اسفند 1392 ساعت 14:04

نه جدی میگم! بهت شک کردم از خانم صاحبی هم پرسیدم دیدم اونجا تکتم ندارن
ببین من از عصر صنعت عصبانی ام بیا تبلیغ بعدیمو بدم تو چاپ کن! فقط بگو کجا هستی؟!

نشد دیگه دکتر جان داری الان کاراگاه بازی درمیاری؟
من تبلیغات چی نیستم و زی زی است. بعدم اون یه دم و دستگاهی داره واسه خودش . بچه زرنگ اسم اصلیش تکتم نیست به خاطر یکی از عمه هام تکتم صداش میکنیم

تکتم ( دکتر آشپز) چهارشنبه 21 اسفند 1392 ساعت 17:59

ببینم از بچه های عصر صنعت که نیستی؟

دکتر؟ دکتر؟ دکتر؟

عروس آبان سه‌شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 22:34 http://man-va-eshgham.blogfa.com

چه جالب خدا پرد رو بیامرزه...از عروس غیبت کن ببینیم خاهر شوهر!!

پاسخ دادم ها چرا ثبت نمیشه؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد