منه منه من

منه منه من

هاهاها دارم تمرین میکنم من باشم فقط همین
منه منه من

منه منه من

هاهاها دارم تمرین میکنم من باشم فقط همین

نوه داداشم

خوب الان من دیگه عزاداری تنهایی تموم شد یه خاطره بگم واستون:

یه برادر زاده دارم جینگول مستون شیطون الان خانوادگی  چین هستن

داشتم میگفتم اره این اقا پسر ما سه سالشه اینجا بهش میگم فلفل و نمیدونم این ضریب هوشیش چرا بیخودی اینقد بالاست . خطر این هوش رو من عمه بدبخت درک میکنم که جرات ندارم سیم ثانیه لب تاپمو باهاش تنها بذارم.

چند ماه پیش که داداشم حسابی سرما خورده بود اینا خونه ما بودن هرچقد فلفل سعی میکرد به داداشم نزدیک بشه و باهاش بازی کنه ما نمیذاشتیم و براش توضیح میدادیم که بابا مریضه توام مریض میشی . و این شد شروع یه سلسله داستان که اگه دستتم زخمی بشه سریع میره دستشو میبنده که دستم زخمی شده از عمه گرفتم.

خلاصه تو این مملکت غربت اینا یه دوست خانوادگی دارن که اقا ایرانیه و خانم امریکایی و بارداره و ماهای اخرشم هست از قضا یه روز زنداداش من  با پسرجونش واسه احوال پرسی میره پیش این خانم امریکایی که فارسیش وحشتناکه

 و یه کاری واسش پیش میاد و یه یک ساعتی بچه رو امانت میذاره خونه اونا و میره کارشو انجام بده و برگرده. از قضا   این خانم محبت مضاعفی به پسرک ما میکنه و حسابی با هم رفیق میشن . و تو همین عالم رفاقت واسه پسرما سوال به وجود میاد که خاله چرا شکمت باد کرده ؟ این خانم هم سعی میکنه واسه فضول خان توضیح بده اما هرچی میگه به گوشش نمیره که نمیره اخرش فقط میتونه بهش بگه مریضم.

وقتی بر میگردن خونه میبینن که فلفل ساکت تو اتاق خودشه و صداش درنمیاد وقتی صداش میکنن میاد میبینن که پارچه کرده زیر لباسش و درست مثل اون خانم راه میره و همش میگه من مریضم از خاله گرفتم.

از شانسشون اون شب یکی از همکارای باباش مهمونشون بوده وقتی این صحنه رو میبینه که این پسر عین یه خانم حامله راه میره کلی میخنده بعدم بغلش میکنه و بهش میگه اخ اخ عموجون اره چه بد مریض شدی باید راه بری که خوب بشی . چه شکمت بزرگ شده بپا که نیافته  . این جملات اینقد تو فلفل تاثیر میذاره که زن داداشم میگه تو این چند روز هر چند وقت یه بار یادش میاد و یه دستمال میکنه زیر لباسش که من مریضم هرچی بهش بی توجهی هم میکنن جواب نمیده .

بدتر از اون داداش طفلک منه که همه تو شرکت بهش میگن کی نوه ات به دنیا میاد مهندس؟


نظرات 3 + ارسال نظر
تکتم ( دکتر آشپز) سه‌شنبه 20 اسفند 1392 ساعت 11:29

عاشقشم . پسر من شش سالشه از دوسالگی فضولی به کامپیوتر رو شروع کرد. از ترسم تو خونه کامپیوتر ندارم. اما الان تو paint یا word اشکال دارم از اون میپرسم.
یه خاطره از آرش یادم اومد برم بنویسم تا یادم نرفته. فعلا ذوق کن با خواننده جدید کامنت گذار


میدونی ها اونم یه خواننده دکتر واییییییییییییییی برم غش کنم تا یادم نرفته

عروس آبان جمعه 16 اسفند 1392 ساعت 16:29 http://man-va-eshgham.blogfa.com

حالا کی به دنیا میاد

الان فارغ شده . فعلا متاسفانه یه حرکت زشت از چینی ها یاد گرفته رو اون تمرکز کرده

محمد جمعه 16 اسفند 1392 ساعت 02:29 http://mozamonet252.blogfa.com

جالب بود

واسه منم همینطور

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد