منه منه من

منه منه من

هاهاها دارم تمرین میکنم من باشم فقط همین
منه منه من

منه منه من

هاهاها دارم تمرین میکنم من باشم فقط همین

ازدواجججج

فهمیدم عشق و ازدواج یعنی چی

عشق یعنی اینکه خیلی یهویی به یه وبلاگ برسی که مطلبش خیلی بگیردت و بعد همه وقتتو بذاری که بخونیش حتی اگه هوارتا کار عقب مونده داشته باشی بعدم هی یواشکی و قایمکی و تند تندکی بیای ارشیوشو بخونی

ازدواج واسه وقتیه که وبلاگه رو میبری تو علاقمندیات و میذاری اونجا و هی روزای اول هر روز  و روزای بعدش هفته به هفته و بعدها ماه به ماه سر میزنی که ببینی چیزی نوشته یانه

اما هیچ وقت مزه اون سه روز و دو شبی که واسه پی بردن به محتوای کل وبلاگ داشتیی ارشیوشو زیر و رو میکردی یادت نمیره

هی دیر به دیر مطلب میذاره گاهی هم خیلی خنک

بعدش عشق کهنه میشه و کهنه

یه روز که میخوای بوک مارکهات رو مرتب کنی طلاقش میدی به همین راحتی

تولد

بنفش از تولد نوشته مگه من چی کم دارم که ننویسم؟

 بعله زی زی هنوز شرشو نکنده بره  تازه تولدشم بود 15 شهریور

یعنی مصیبت ها

واسش تولد گرفتم توپ

البت گریش گرفته بود

با رفیق فابم رفتیم کیک سفارش دادیم فرستادیم کافی شاپ بعدم  یه کلاه بوقی مسقره ههههههههههههههه

خلاصه رفتیم یه تیکه کیک  ساده به قیمت 1400 تومان هم خریدیم روش سه چهارتا شمع گذاشتیم زنگ زدیم زی زی و  همسر تشریف اوردن کافی شاپ

گفتیم چون عجله ای بود وقت نکردیم تدارک ببینینم واسه همین اینارو واست خریدیم که دور هم یه جشن ساده بگیریم

جالوب اونجا بود که صاحب کافی شاپ(رفیقمه) اونقد طبیعی بازی کرد که زی زی داشت گریش میگرفت چون اومد گفت خانوم..... ببخشید میشه کیکتون رو قایم کنین اخه واسه کافی شاپ ما زشته

یعنی رسما زی زی گریه میکرد همش

به من میگفت اخه چرا؟ من کی گفتم تولد بگیر حالا این چی بود نمیشد یه کیک بخرین

منم میگفتم اخه همه جا شلوغ بود فردا تولد امام رضاست شیرینی فروشیا غلغله بود 

بعدم با رفیقم خیلی طبیعی سفارش قهوه دادیم و تا سفارشمون اماده شه همینجور با دست شرو کردیم از گوشه کنار کیکه خوردن 

دیگه دوبار زی زی عصبانی شد پاشد که بره اینقد که شوهر واسه جمع کردن ابروریزی ما  یه سکه  تمام بهار از جیبش دراورد و گفت این کادوی منه میخواستم بعدا بدم ولی حالا میدم 

زی زی با حالت غمناکی به من نگاه کرد 

و با صدای بلند گفت نخیر من کی تولد خواستم 

منم گفتم پس کادو تو بگیر و برو و دوستم یه گلدون خالی نارنجی گنده رو اورد و دو نفری با تشریفات بهش تقدیم کردیم

اصلا اوضاعش دیدنی بود 

که

 پسرک کافی شاپی با سفارش ما و یه کیک گنده رسید که روش نوشته بودن67 

بعدم گفت سال تولدتونو از فیس بوک برداشتم براتون یه کیک اورم که ناراحت نباشین 

زی زی متعجب و متاسف به من نیگا کرد اخه فک میکرد اینا از سفارش خود کافی شاپه واسه اینکه ابروی ما نره اوردن 

که یهو دید روش نوشته

زی زی جونم کیکتو ببر تولدت مبارک 

کیک بریدن همانا و رسیدن به کادوی تولد همانا

نمیگم چی بود

ریا میشه

فقط بدونین از دیروز از بس منو بوسیده 

هر دودقیقه باید صورتمو پاک کنم بس که تف مالی شده

شوهر کردنش هم باشه یه روز بیکار بودم بیام تعریف کنم الان کار دارم

نبودم نیستم خواهم بود

تا الان خاطرات یک عدد دختر با خواهر جونش رو میخوندید

ولی از 20 شهریور به بعد خاطرات یه دختر تنهای تنهای تنهای تنهای رو میخونین


اره من هویجوری تنها شدم

زی زی شوهر کرده

همه رو دست به سر کرده

منو دیونه تر کرده

فک کرده هنر کرده؟

یکی بیاد

یکی بیاد سر منو بذاره رو شونه هاش بهم بگه اروم باش

یکی بیاد بهم بگه تو مسئول نیستی

یکی بیاد واسم یه لیوان چایی بیاره بگه دستت درد نکنه

یکی به من بگه خسته نباشی

یکی بگه میتونی بری استراحت کنی بقیش با من

یکی منو دریابه 

دارم داغون میشم له میشم

ای مردم که در ساحل بساط دلگشا داید یک نفر دارد میزند دست و پای در اب

این روزا زی زی داره عروس میشه و ناری انگار یه جوریشه


نه این مال سختی مجلس نیست 

مال حساسیت کارم نیست

مال قراردادهای نیمه تمومم نیست

مال تسهیلات درخواستیم نیست

مال پولای تسویه نشده نیست

مال فیش و فاکتور و سند نیست

این مال کارای تموم نشدنیه عروسی نیست

این مال دل بی صاحابمه





خدایا  من هیچ کس رو ندارم 

هیچ کس

تو بهم ظلم کردی قبول کن

این مسئولیت واسه من زیاد بود




به اندازه همه بشریت تنهام

فیل تراسیون

اصن این فیل رو اعصاب منه

من یه وبلاگی میخوندم به اسم چی نپوشیم واسه خانوم نگارا که خیلی خوب و مهربون سعی میکرد یه نکاتی رو بگه که متاسفانه نه خودمون و نه نزدیک ترین ادمای دور و برمون یا متوجهشون نمیشدیم یا اینکه اصلا فکر نمیکردیم رعایتش مهم باشه

اون وبلاگ منو مرتب و به روز کرد من یه دخترم با شخصیت پسرونه ولی بعد اشنایی با اون وبلاگ واقعا چیزای خوبی یاد گرفتم

واسه همه ادمای کوته بین دنیا متاسفم و امیدوارم همینجور تو تحجر خودشون بمونن تا بمیرن