منه منه من

منه منه من

هاهاها دارم تمرین میکنم من باشم فقط همین
منه منه من

منه منه من

هاهاها دارم تمرین میکنم من باشم فقط همین

جمعه

لباسها تحویل شد و لبها خندان به جز یه اقا کوچولو که کفشا از عرض تو پاش جا نگرفت . یعنی این پسرا شگفت انگیزن به خدا.

از عجایب روزگار اینکه یه کارشناس اداره بود که واسه پاره ای مسایل میومد شرکت که یه مجوز ما تمدید بشه و هربار که میومد کلی درد و دل میکرد که تو خونه کسی حوصله منو نداره تقریبا 48-50 سالشه و نوه ها که میان زنم به من توجه نمیکنه و بچه هام دوسم ندارن و اینا بعد امروز متوجه شدم از دیروز اومده شرکت ما واسه کاشتن گل تو باغچه ها و  امروزم دوباره اومده بود حتی اومد با ما نهار خورد و رفت اتاق پشتی استراحت کرد.

چون شرکت یکم از شهر دوره ما اونجا یه محل اقامت (خونه) داریم که اگه خواستیم بمونیم راحت باشیم. و بعدم که ما رفتیم تاسیسات برقو بررسی کنیم نشست تو ماشین و با هامون اومد همه مهندسا بهش میخندیدن اخه نشسته تو ماشین و صندلی رو هم خوابونده بود و استراحت میکرد بچه ها میگن کلیه و کمر و زانوهاش عملیه ولی خوب ادم جالبی بود انگار اخلاقش خوب با بچه های ما جور شده چون همین که کسی میخواد کارای جانبی بکنه اینم میاد. خودش کارمند دولته از ما هم حقوقی نمیگیره. شما چی فکر میکنید؟

زی زی جان امروز گل کاشت و حسابی خودشو تو چشم مامان فرو کرد شاید یه روز بالش گذاشتم رو دهنش و خفه اش کردم از حسودی. معامله جور شد.

به زی زی میگم اینجا پست بذاره مسخره میکنه میگه نمیدونم چی بنویسم فعلا نوشته های منو میخونه حالا مونده تا پخته بشه.

زی زی جان ما یه شکست عشقی خورده . 7سال پیش با یه اقایی که خیلی هم بچه جینگول مستون بود قرار ازدواج گذاشت ولی هرسال که گذشت یکم ازش ناامید شد و امسال طلسم شکست و این دوتا جدا شدن.

من و ایضا خودش میگیم این خوبه  ولی یه گوشه های قلبش هنوز گیره. زی زی سخت دوست میشه و دل میبنده ولی وقتی بستم تا یه تیکه از دلش کنده نشه دل نمیکنه. کمال من همجوارم که در او اثری نکرد.

من خودم متاسفانه؟؟؟ یا خوشبختانه؟؟ هنوز عاشق نشدم و جدیدا که عاشقی که هیچی دیگه حتی مسخره هم میکنم.

من تا حدی خود شیفته ام و این کارو سخت میکنه درضمن از ادا اصولم خوشم نمیاد (دروغ گفتم بلد نیستم)

منو زی زی قلیم ولی خوب نمیدونم چرا ترازوی زیبایی به سمت اون کج شده و ارث کله شقی زور گویی به من رسیده .


خدایا توام این وبلاگو میخونی؟ ما قبلا خیلی نامه نگاری میکردیم یادته؟ من اگه اون کارو کردم به خاطر تو بود خودت میدونی والا خوب میشد زیر سیبیلی ردش کرد تو گفته بودی نکن حداقل فک کردیم که گفتی،   پس خودتم تهشو ببند ببین منو! بهر حال یه درصد بالاییش به خاطر تو بود دیگه یکم مهربون حساب کنی میشه فدات شم باشه؟ میدونم میشه نظر ندادی هم ندادی به عنوان خواننده خاموش  قبولت دارم


نظرات 5 + ارسال نظر
تکتم (دکتر آشپز) یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 16:40 http://drashpaz.persianblog.ir

ای کونگ فو کار امروز به وجودت و به لگدهات نیاز مبرم داشتم. یکی اومد سر مادرخونده ات داد زد

هییییییییییی کدوم نادونی همچین جراتی کرده
ای نفس کش
اسم بده جنازه تحویل بگیر
به جان خودم بگو کی بوده حداقل میتونم نفرینش کنم که

تکتم (دکتر آشپز) یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 00:39 http://drashpaz.persianblog.ir

شاید پرروزی باشی اما من رژیم درمانگرم ! مرا بذارم بد خوراکی کنی!
امشب بیسکویت هل و بادوم پختم. خیلی خوشمزه است فقط شوشو مشیگه خوشگل نیست!
فردا تا ظهر بیای ممکنه بتونی بچشی!

بابا دکتر به خدا من 1.68 قد دارم وزنمم60 توپ توپم.بابا خیر سرمون کونگ فو کاریم مثلا.بعدم گذاشتمت واسه روز مبادا .خواهم امد

تکتم شنبه 24 اسفند 1392 ساعت 21:58 http://drashpaz.persisnblog.ir

ما ماهی فقط یه بار کله پاچه میخوریم. من که دچار ضعف ماهانه میشم میریم دادلی جگر و سیرابی میزنیم ب بدن.
در مورد زودتر از 8.5 صبح بیدار شدنم که اصلا به من فکر نکن!

شناختمت ؟ گل به درک یکیو بفرست باغچه رو بنفشه بکاره خودم بنفشه میخرم !
حالا که نیم ساعت با من فاصله داری حال داشتی یه سر بیا ببینمت

میخندی؟ من پایه ام باغچه هاتم بیل بزنم
من بیام کله پاچه خود به خود میاد تو سفرتون بس که من پر روزی ام
تو منو به فرزندی بپذیر

تکتم ( دکتر آشپز) شنبه 24 اسفند 1392 ساعت 10:51

وای وجدان درد گرفتم. به خودم قول یه ... ( تو بخون کار خوب) داده بودم که سال داره نو میشه و من نرسیدم هنوز انجامش بدم

دکتر زی زی گفته اگه خصوصیات زندگیش اینجا لو بره منو از خونه میندازه بیرون
بعد میتونی منو به فرزندی قبول کنی و اسمم بذاری اریا با کسر نون از ناریا بعد بشم ایجی اوین و ازش بعد از فرداش هر روز واسم نهار میپزی. صبحانه هم هفته ای دوبار کله پاچه صبحانه و بعد هم واسم یه سارافن خوشگل مث مال اوین lمیبافی؟؟

ستاره کویر جمعه 23 اسفند 1392 ساعت 21:56 http://hadiseashna.blogsky.com

«همه از خدائیم، به سوی خدا میرویم»
کلّ هستی از خداست. آنچه در دنیای توهّمتان می بینید، از ذات احدیّت نشأت گرفته است. آیا چیزی جز خدا و جز از خدا می بینید؟ خدا آنچه هست، آنچه نیست، آنچه خواهد بود و آنچه بوده است، می باشد. خدا تنها حقیقت، تنها زندۀ واقعی، تنها حیات جاودان و تنها شعور حاکم بر هستی است.
جز خدا نیست. هر چه هست، خداست. جز خدا نبینید، جز خدا نپندارید و جز خدا حامی ای نجوئید که او ذات یگانۀ هستی است. تنها حقیقت ماندگار و تنها پدیدۀ جاودان. جز او هر چه هست، همه از اوست. با اوست. در اوست و تنها اوست که هست و غیر او هر چه هست، زندگانی از او می یابد که او وحدت بی منتهاست. (از وبلاگ حدیث آشنا)

باشه بابا قبوله فقط خدا خوبه؟
خدایا داره تو رو میگه ها

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد