منه منه من

منه منه من

هاهاها دارم تمرین میکنم من باشم فقط همین
منه منه من

منه منه من

هاهاها دارم تمرین میکنم من باشم فقط همین

از من به بلاگ اسکای و خود وبلاگم

از: من

به : وبلاگم و بلاگ اسکای

یه خبر رسیده اگه راست باشه هر چی دیدی از چشم خودت دیدی

شنیدم  نظرا رو قبول نمیکنی سادیسم داری؟ مریضی؟ تو این وانفسای بی مخاطبی مرض داری؟

مث بچه ادم دست از این اخلاقای زشتت بردار

ببینم عوض نشدی عوضت میکنما از من گفتن بود گزارش دوم برسه خودت باید با قاشق قبرتو بکنی!!! مفهوم؟

جمعه

لباسها تحویل شد و لبها خندان به جز یه اقا کوچولو که کفشا از عرض تو پاش جا نگرفت . یعنی این پسرا شگفت انگیزن به خدا.

از عجایب روزگار اینکه یه کارشناس اداره بود که واسه پاره ای مسایل میومد شرکت که یه مجوز ما تمدید بشه و هربار که میومد کلی درد و دل میکرد که تو خونه کسی حوصله منو نداره تقریبا 48-50 سالشه و نوه ها که میان زنم به من توجه نمیکنه و بچه هام دوسم ندارن و اینا بعد امروز متوجه شدم از دیروز اومده شرکت ما واسه کاشتن گل تو باغچه ها و  امروزم دوباره اومده بود حتی اومد با ما نهار خورد و رفت اتاق پشتی استراحت کرد.

چون شرکت یکم از شهر دوره ما اونجا یه محل اقامت (خونه) داریم که اگه خواستیم بمونیم راحت باشیم. و بعدم که ما رفتیم تاسیسات برقو بررسی کنیم نشست تو ماشین و با هامون اومد همه مهندسا بهش میخندیدن اخه نشسته تو ماشین و صندلی رو هم خوابونده بود و استراحت میکرد بچه ها میگن کلیه و کمر و زانوهاش عملیه ولی خوب ادم جالبی بود انگار اخلاقش خوب با بچه های ما جور شده چون همین که کسی میخواد کارای جانبی بکنه اینم میاد. خودش کارمند دولته از ما هم حقوقی نمیگیره. شما چی فکر میکنید؟

زی زی جان امروز گل کاشت و حسابی خودشو تو چشم مامان فرو کرد شاید یه روز بالش گذاشتم رو دهنش و خفه اش کردم از حسودی. معامله جور شد.

به زی زی میگم اینجا پست بذاره مسخره میکنه میگه نمیدونم چی بنویسم فعلا نوشته های منو میخونه حالا مونده تا پخته بشه.

زی زی جان ما یه شکست عشقی خورده . 7سال پیش با یه اقایی که خیلی هم بچه جینگول مستون بود قرار ازدواج گذاشت ولی هرسال که گذشت یکم ازش ناامید شد و امسال طلسم شکست و این دوتا جدا شدن.

من و ایضا خودش میگیم این خوبه  ولی یه گوشه های قلبش هنوز گیره. زی زی سخت دوست میشه و دل میبنده ولی وقتی بستم تا یه تیکه از دلش کنده نشه دل نمیکنه. کمال من همجوارم که در او اثری نکرد.

من خودم متاسفانه؟؟؟ یا خوشبختانه؟؟ هنوز عاشق نشدم و جدیدا که عاشقی که هیچی دیگه حتی مسخره هم میکنم.

من تا حدی خود شیفته ام و این کارو سخت میکنه درضمن از ادا اصولم خوشم نمیاد (دروغ گفتم بلد نیستم)

منو زی زی قلیم ولی خوب نمیدونم چرا ترازوی زیبایی به سمت اون کج شده و ارث کله شقی زور گویی به من رسیده .


خدایا توام این وبلاگو میخونی؟ ما قبلا خیلی نامه نگاری میکردیم یادته؟ من اگه اون کارو کردم به خاطر تو بود خودت میدونی والا خوب میشد زیر سیبیلی ردش کرد تو گفته بودی نکن حداقل فک کردیم که گفتی،   پس خودتم تهشو ببند ببین منو! بهر حال یه درصد بالاییش به خاطر تو بود دیگه یکم مهربون حساب کنی میشه فدات شم باشه؟ میدونم میشه نظر ندادی هم ندادی به عنوان خواننده خاموش  قبولت دارم


اشتباه

شده یه کار اشتباه بکنید خودتونم بدونید بقیه هم ببینن اما دقیقا ندونید کجای کار اشتباس؟

من نمیدونم چه اشتباهی کردم اما همه انتظار دارن کارمو اصلاح کنم. نمیدونم دیروز سر چی قرار اومد به امروز اونم با حضور مامانم.

مامان وقتی شنید یکم ناراحت شد گفت دوست داشتم خودت تمومش کنی. اما خوب طرفم انگار خوشش نیومد از پیشنهادم یا از نحوه ادای پیشنهاد از چی؟

زی زی نظری نداره اما میگه بلند حرف میزدی و یکم هیجان زده . به خودت مسلط باش. نمیدونم، در کل خوب بود ولی به مرحله نهایی نرسید باید بیشتر بهش فکر کنم.

نمیشه برم از خود فروشنده بپرسم؟

امروز جمعا میریم شرکت. فک کنین نهارم پختم که ببریم اونجا منو مامان و زی زی بخوریم . حالا که خونواده نمیاد من میرم . چه جوری توضیح بدم درباره شرکت که لو نره چیه؟

مامان منطقی

چه خوبه مامان جماعت منطقی باشه.

من کوتاه اومدم بهم حال داد اساسی

دارم میرم سر معامله دعا کنین بگیره

مامان یه بخشی شو قبول کرده

فقط چون قبول کردم اشتباه کرده بودم. الان مطمئنم ذوق ناک نشسته داره چایی میخوره . گفتم خودت بیا صحبت کن قبول نکرد. فک کنم میخاد بدونم که میتونم. خوشحالم که اینقد بهم میدون میده . این معامله بزرگی واسه همه خونواده محسوب میشه و من فقط زی زی رو به عنوان مشاور و ناظر میبرم . الان که فک میکنم میبینم باید واقعا یقه خدارو بچسبم ماچش کنم که بهم شرایط ویژه داده دارم تیپ معامله میزنم حیف که نمیشه یه لشگر بادیگارد دنبالم بندازم با یه کیف سامسونت پر پول اخه یه بخشی از پول از طریق یه معامله جانبی تامین میشه و اجناس اون معامله هم توی کیف سامسونت جا نمیشه

ههههههههههههههههههههه خل و چلم دیگه

کودک

هههه من امروز و دیروز و اون روز بچه شده بودم.

البته دیشب اژدهای درونم فوران کرد.در واقع یه مشتری که بنده رپرتاژشو (گزارش تبلیغاتی )نوشتم اصرار داشت که مطلبش تو نشریه به خصوصی چاپ بشه . زی زی جان هم هماهنگ کرد و با ارتباطاتی که داشتیم و با توجه به اینکه مشتری خیلی گنده ای است.  ( حجم+ پول + نفوذ + اعتبار + زبون )  تونستیم موافقت سردبیر مربوطه رو بگیریم و یه بازاریاب کچل رو فرستادیم قرداد نوشت و این بنده خجسته تشریف بردم یه بازدید از املاک و مستغلات و ثروت و خریت مشتری کردم و بالاخره فهمیدم چی میخواد و متن رو نوشتم و تنظیم کردم و تاییدیه گرفتم  و فرستادم واسه جناب سردبیر و آما اقا سرخود بعضی جاهاشو حذف کرده بود و همین باعث بروز اختلافات عدیده شد و به جای اینکه یقه سردبیرو بچسبه با الفاظ بدی البته نه توهین از این جراتای اضافه نداره فقط با صدای بلند با زی زی صحبت کرده بود . و زی زی هم که خسته نمیشه نمیشه یهو مث اسب از نفس افتاده غش میکنه گریون و اشک بارون اومد خونه شما زی زی رو نمیشناسید و الا میدونستید که این جزو عجایبه که یکی از خاندان ما گریه کنه همین باعث شد خشم اژدها بروز کنه گوشیو برداشتم اول مشتری رو چپه گذاشتم سرجاش و بعد چنان سردبیرو اب پز کردم که فقط میگفت میفهمم متاسفم اروم باشید(من اصلا با عصبانیت صحبت نمیکنم. ما بچه کف بازاریم فقط با زبون تهدید مخفی) همچین که ظرف 3 دقیقه مشتی تماس گرفت و از زی زی کلی عذر خواهی کرد .

اما این واسه من بد شد چون معمولا این رخم رو توی کار نشریه بروز نمیدادم و حالا مجبورم از اون نشریه که اتفاقا مهمم هست بکشم بیرون چون نمیخوام  جزبه ام از بین بره.

من کار رپرتاژ نمیکنم و اینبار فقط به خاطر زی زی که میخواست یکبار با این مشتری کار کنه(بخاطر رو کم کنی رقیبش) وارد شدم . که خوشبختانه جفتی گند زدیم به کار رفت

بعله و هماکنون مادر گرام امر فرمودند یه لیست بگیرم از بچه های کارگراش و واسه خرید عید بعضیاشون که از نعمت مادر یا پدر و یا وسیله ایاب و ذهاب محرومند خرید کنم.

من که هنوز واسه خودم خرید نکردم باید واسه 7 تا بچه که شاید یکی دو بار بیشتر ندیدیمشون خرید کنم. البته من یه بار اینا رو بردم اردوی مشهد گردی و پارک و اینا. فک کن 33 تا بچه از 15 تا 6 سال

بعله برم ببینم با این هوای شاعرانه چیکار میتونم بکنم؟

از همه دوستان عذر میخام که هنوز بلد نیستم مخفی نویسی کنم اگه کسی منو شناساییی کرد زیر سیبیلی رد کنه والا خوب بیاد بهم بگه تا بهش بگم . فقط بیاد